سلام من دختری دانشجو هستم که پدر و مادرم به دلیل خیانت پدرم ازهمه طلاق گرفتند.و با اینکه خیلی از آن موقع میگذرد من هنوز نتوانستم روبه راه شوم.وکلا از مردها میترسم با هیچ پسری ارتباط نداشتم ون میترسیدم به احساسات من ضربه بزند و مرا رها کند.به تمام خواستگاران هم جواب رد میدهم چون همش فکر میکنم که دختر دیگری را دوست دارند یا دوست داشتند و همش قرار است من را با آن مقایسه کنند.هنگام رابطه با من عشق قلبش را تصور کند. کلا خیلی در گذشته آنها کنکاش میکنم.مثلا یکی از خواستگارانم که شرایط خیلی خوبی داشت را به خاطر اینکه قبلاً عاشق دختر داییش بوده رد کردم چون میترسیدم همش وقتی اورا میبیند حسرت بخورد و من را با او مقایسه کند.وکلا هم از ازدواج میترسم میترسم شوهرم به من خیانت کند.